«مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری، فوری. مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای ...»
این آخرین پیامی است که محمود صارمی نماینده خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزارشریف افغانستان مخابره کرد و پس از آن به دست گروه تروریستی طالبان کشته شد.
یک سال بعد به تصمیم شورای فرهنگ عمومی، ۱۷ مردادماه به یاد محمود صارمی «روز خبرنگار» نامیده شد.
حالا 22 سال از نامگذاری این تاریخ به یاد خبرنگاران میگذرد. تجربه زیسته بسیاری از خبرنگاران نشان میدهد که این روز مانند بسیاری دیگر از روزهای تقویمی، محدود به دریافت هدایایی از حوزههای تخصصی خبرنگاران (سازمانها) و تقدیرنامه و چند خبر و گزارش در رسانهها محدود میشود. این گرامیداشت حداقلی، همیشه توام با پیامهایی مانند "خبرنگاران طلایهدار آگاهی"، "خبرنگاران چشم بینا و زبان گویای مردم" میشوند. اما سوال اینجاست که آیا واقعا خبرنگاران میتوانند زبان گویای مردم باشند؟ برای زبان گویای مردم بودن، چه امکانات و ملزوماتی باید فراهم شود و آیا روز خبرنگار نباید بهانهای برای زمینه سازی همین ملزومات باشد؟
سال ۱۹۷۸ از سوى سازمان یونسکو (سازمان آموزشی، علمى و فرهنگى ملل متحد)، اعلاميهاى راجع به نقش رسانههاى جمعى در تقويت صلح جهانى و تفاهم بينالمللى به تصويب رسيد. در اين اعلاميه ، لزوم تربيت اخلاقى و اجتماعى روزنامهنگاران ارائه شد.
در اين مجموعه، آزادى مبادله اخبار و اطلاعات، يک حق اساسى تلقى شده و دستورالعملهاى اخلاقى براى کليه کسانى که در جمعآورى و کسب و نشر و تفسير اخبار و اطلاعات شرکت دارند، وضع شده است. در اين اعلاميه، ضمن تأکيد بر منشور جهانى ۱۹۴۸ سازمان ملل متحد، تصريح شده است که براساس اين قوانين، خبرنگاران مطبوعات بايد منتهاى درجه، کوشش کنند تا اخبار و اطلاعاتى که در اختيار عموم مىگذارند صحيح، دقيق و معتبر باشد. خبرنگاران و سردبيران بايد در صحت اخبارى که بهدست مىآورند تحقيق و تعمق کنند. خبرنگاران نبايد حقيقتى را تعمداً تحريف يا مخدوش کنند و همچنين هيچ نوع مطلبى را نبايد از نظر مردم مکتوم نگه دارند. همه این عوامل هم مسئولیتی بر شانه خبرنگاران و رسانههاست و هم حق بدیهی حرفهای آنها.
با گذشت سالها از روزنامهنگاری و خبرنگاری حرفهای در ایران، اما همچنان خبرنگاران از این حقوق و مسئولیتهای توامان تا حدی محروم هستند. اگر چه قدمهای کوچکی برای این اهداف بزرگ در لایه خبرنگاران و روزنامهنگاران، حتی به قیمت انتشار حقایق در شبکههای اجتماعی شان شاهدیم، اما تجربه خبرنگاری در ایران تجربه آسانی نیست.
حمایت قانونی از خبرنگاران به ندرت صورت میگیرد و علاوه بر فشارهای حقوقی، سانسور سازمانی و حتی خودسانسوری به آنها تحمیل میشود، خبرنگاران از حقوق مالی و صنفی اندکی بهره میبرند و قوانین و سنتهای نوشته و نانوشته آنان را محدودتر میکند. از طرفی انجمنها و شوراها و صندوقهای حمایتی خبرنگاران، به لحاظ سازمانی و مدنی قدرت کمی دارند و در مجموع حمایت از خبرنگاران در عرصههای مختلف ناچیز است.
سال گذشته به خصوص برای خبرنگاران سال پر از فقدانی بود، خبرنگارانی جانشان را بر اثر کرونا از دست دادند، خبرنگارانی که مشکلات را تاب نیاوردند و به زندگیشان خاتمه دادند و خبرنگارانی که در تصادف اتوبوس در حین خدمت جان باختند. شاید امسال بهترین زمان برای تسلی دادن به جامعه رسانهای کشور باشد. نه با هدایا و شعارها و تبریکهای سال به سال، بلکه با محقق کردن حق آزادی انتشار اخبار و اطلاعات و تامین امنیت روانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای صنفی که بازیگران اصلی توسعه و حقیقت هستند.
- مرضیه کوهستانی